ویژگی های امام زمان
لقب قائم
یکی از القاب امام زمان قائم است. چون او قائم به امر خداوند است.تا ظهور نماید و به قسط و عدل قیام کند و با تشکیل حکومت جهانی اسلام، تمام فرائض را عملی نماید و هدف ارسال رسل و امامت را به طور کامل محقق سازد.
همه ائمه دارای القابی بودهاند که از طرف رسول خدا به آن ملقب شدهاند. امام دوازدهم(ع) نیز لقب قائم را بنابر اخبار متواتره از رسول خدا دارد. روایاتی بر این مطلب دلالت دارد که ائمه دیگر هم حضرت را با الهام از فرمایشات رسول اکرم(ص) به این لقب خواندهاند و این لقب را به حضرت اختصاص دادهاند. از جمله روایاتی که دلالت دارد بر اینکه اولین کسی که این لقب را به حضرت داده، پیامبر اکرم(ص) بوده است؛ این روایت است:
«عن ابی بصیر عن ابی عبدالله(ص) قال: قال رسول الله(ص) ان الله تعالی اختار من الناس الانبیاء و الرسل اختارنی من الرسل واختارمنی علیاً واختار من علی الحسن و الحسین واختار من الحسین الاوصیاء تاسعهم قائمهم و هو ظاهرهم و باطنهم»
یعنی همانا خداوند متعال از میان مردم انبیاء را برگزید و از بین پیامبران مرا برگزید و از من علی را برگزید و از علی، حسن و حسین را اختیار کرد و از حسین، امامان نه گانه را که نهمین آنها قائم آنها و ظاهر و باطن آنهاست.
ُروایات معتبر دیگری از طرق گوناگون نقل شده که این لقب را به حضرت مهدی(عج) اولین بار پیامبر اکرم(ص) اختصاص دادند. شیخ صدوق در کتاب شریف کمال الدین نقل فرموده است:
«قال رسول الله (ص) طوبی لمن ادرک قائم اهل بیتی و هو یأتمّ به فی غیبته قبل قیامه و یتولی اولیائه»
و روایات دیگری با طریق و اسناد متفاوت با اختلاف عبارت این حقیقت را بیان میکند که اول از همه رسول خدا این لقب را به بقیة الله الاعظم- ارواح العالمین له الفداء- داده است.
بر اساس روایات معتبر لقب مهدی هم اولین بار توسط رسول خدا(ص) به آن حضرت داده شده است که در همین کتاب معتبر آمده است.
در روایات معروف از صحیفه حضرت فاطمه که نام پیامبر اکرم(ص) و تمام ائمه و نام پدران و مادران «ها در آن مشخص شده است؛ لب قائم اختصاص به حضرت صاحب الامر دارد. عین عبارت کتاب صدوق این است:
«ابوالقاسم محمد بن الحسن، هو حجة الله تعالی علی خلقه، القائم، امه جاریة اسمها نرجس صلوات الله علیهم اجمعین»
از آنجا که صحیفه فاطمیه- که جابر آن را نزد حضرت فاطمه- دیده است از طرف پروردگار به بانوی دو عالم اهدا شده بود؛ میتوان استنباط کرد که این لقب از طرف خداوند متعال به حضرتش داده شده است. بنابراین میتوان گفت پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و حضرت فاطمه(س) به تبعیت از خداوند متعال این لقب را به حضرت دادهاند، و تمام ائمه با این لقب به حضرتش تصریح کردهاند که شیخ صدوق و دیگران در کتابهای خود این اخبار معتبر را ذکر نمودهاند.
از امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نیز این طور نقل شده است:
«اما علمتم ما منا احدُ الا و یقع فی عنقه بیعة لطاعیةِ زمانه الّا القائم الذی یصلی روح الله عیسی بن مریم خلفه...»
«قال الحسین بن علی(ع) فی التاسع من ولدی سنة من یوسف و.. و هو قائمنا اهل البیت»
در برخی از احادیث و کتب معتبر دیگر نقل شده که حضرت مهدی هم، خودشان را به این لقب به بعضی از علما و صالحین شناساندهاند که نمونهای از آن را از کتاب غیبت شیخ طوسی نقل میکنیم:
شیخ در باب (من رآه) آورده است که علی بن ابراهیم فدکی به نقل از آودی یا(ازدی) میگوید:
در طواف به جوانی برخوردم و با او ملاقات نمودم که در گفتار و رفتار و وجاهت کسی به او نمیرسید. پرسیدم او کیست؟ گفتند: فرزند رسول خداست که در بعضی اوقات ظاهر شده و با مردم گفتگو میکند. ازدی به او نزدیک شده و طلب ارشاد و راهنمایی مینماید. بعد از گفتگو حضرت مهدی(عج) به او میفرماید: مرا شناختی؟ او در جواب میگوید: نه. فقال المهدی انأ قائم الزمان...
در حین ظهور نیز یکی از نام هایی که حضرتش را به آن ندا میدهند؛ همین لقب است.
درباره علت ملقب شدن امام عصر از طرف خداوند به این لقب روایتی در بحارالانوار نقل شده است:
«عن الثمالی... سألت عن الباقر(ع) الستم کلکم قائمین بالحق، قال: بلی. قلت: لم سُمِیَ القائم قائماً...»
ابوحمزه ثمالی علت را از حضرت سؤال نمود. و حضرت فرمود: بعد از شهادت جدم حسین(ع) ملائکه بسیار گریستند و نوحه نمودند و از خداوند در خواست کردند که انتقام او را بگیرد. از طرف خداوند به سوی ملائکه وحی آمد که فرمود: قسم به عزت و جلالم که از آنها توسط فردی از خاندان امام حسین(ع) انتقام بگیرم.
«فسرت الملائکة بذلک فاذاً احدهم قائماً یصلی فقال الله عزوجل: بذلک القائم انتقم منهم»؛ یعنی به وسیله آن قائم که در حال نماز است از آنها انتقام گیرم (گویا نور وجودی حضرت صاحب به ملائکه نشان داده شده است).
ذکر نام
یکی از ویژگی ها و خصوصیات امام زمان(عج) این است که در برخی از روایات از تصریح به نام آن حضرت منع شده است. چنان که مرحوم طبرسی میگوید:
امام دوازهم- صلوات الله علیه- نام او، نام رسول خدا و کنیه او، کنیه رسول خداست و برای هیچ کس جایز نیست که آن حضرت را به اسم یا کنیه اش پیش از خارج شدن از غیبت بخواند. زیرا در این زمینه نهی وارد شده است. و در زمان غیبت او، او را با یکی از لقب هایش یاد میکنند و برخی از لقب های آن حضرت عبارتند از: الحجة، القائم، المهدی، الخلف، الصالح، صاحب الزمان، المنتظر.
. مشهور بین جمعی از محدثان و راویان آن است که گفتند نام اصلی امام عصر(عج) حرام است. لیکن این سؤال مطرح است که آیا این حرمت مخصوص زمان غیبت صغری بوده است- همانگونه که علامه مجلسی از بعضی از علما نقل کرده- و یا در هر زمان و مکانی تا موقعی که حضرتش ظهور کند حرام است؟ و یا اینکه حرمت تلفظ نام مقدس آن حضرت بستگی به موارد خاصی مانند تقیه و ترس دارد که اگر موارد ترس و تقیه نباشد جایز است؟
در اینجا به تحلیل و بررسی روایات در این مورد میپردازیم. روایاتی که در مورد ذکر یا عدم ذکر نام امام به ما رسیده، به چهار قسم تقسیم میشوند:
الف) پارهای از روایاتی که در این مورد رسیده دلالت دارند که تلفظ نام مبارک حضرت ولی عصر به طور مطلق(در هر زمان و مکان و شرایط) حرام است و در این دسته از روایات علت خاصی ذکر نشده است.
1- مرحوم کلینی ز علی بن رئاب نقل میکند که امام صادق فرمود:
نام مبارک صاحب این امر(حضرت ولی عصر) را هیچ کس جز شخص کافر نمیبرد.
2- مرحوم کلینی از ربان بن صلت نقل میکند که گفت:
از حضرت رضا(ع) در مورد سؤالی که پیرامون حضرت قائم(عج) شده بود شنیدم فرمود: جسمش دیده نمیشود و نامش برده نمیشود.
3- مرحوم صدوق در کتاب کمال الدین از صفوان بن مهران نقل میکند که شخصی از امام صادق(ع) پرسید: مهدی که از فرزندان توست کیست؟ فرمود:
مهدی پنجمین امام از فرزندان امام هفتم است و وجود مقدسش از شما پنهان میشود و برای شما بردن نام او جایز نیست.
4- مرحوم صدوق نیز در کتاب نامبرده از محمد بن عثمان بن عمری نقل میکند که گفت: برایم دست خطی(توقیع) پدیدار شد که با آن دستخط آشنا بودم، به این عبارت:
«من سمّانی فی مجمع من الناس باسمی فعلیه لعنت الله» کسی که در میان اجتماع مردم نام مرا ببرد، لعنت خدا بر او باد.
ب) برخی از روایات که در این مورد وارد شده به روشنی دلالت بر ترک نام آن حضرت دارد تا موقعی که قیام کند و سراسر زمین را همانگونه که پر از ظلم و جور شده پر از عدل و داد نماید.
1- علامه مجلسی از محمد بن زیاد ازدی نقل میکند که امام موسی بن جعفر(ع) هنگامی که از امام قائم(عج) سخنی به میان آمد فرمود:
تولد حضرت قائم(عج) بر مردم پنهان است، نام بردن او برای آنان جایز نیست تا وقتی که خداوند متعال او را ظاهر کند و به وسیله او زمین را همانگونه که پر از ظلم و جور شده پر از عدل و داد نماید.
2- علامه مجلسی از حضرت عبدالعظیم حسنی روایت میکند که امام هادی درباره حضرت قائم فرمود:
یاد کردن حضرت قائم(عج) به نام جایز نیست تا وقتی که نهضت کند و زمین را همانگونه که پر از ظلم و جور شده پر از عدل و داد نماید.
3- مرحوم کلینی از داود بن قاسم جعفری نقل میکند که امام باقر(ع) فرمود:
روزی حضرت خضر(ع) به محضر امیرالمؤمنین(ع) آمد و عرض کرد: گواهی میدهم به آمدن مردی از فرزندان امام عسگری(ع) که نام و کنیه اش برده نمیشود تا قیامش ظاهر گردد، زمین را همانگونه که پر از جور شده پر از عدل و داد میکند...
ج) برخی از روایات دلالت دارند که نام بردن مهدی(عج) جایز نیست و عدم جواز به خاطر ترس از ضرر عنوان شده است. به عنوان نمونه چند روایت ذکر میشود:
1- مرحوم کلینی از ابوعبدالله صالحی نقل میکند که گفت:
پس از درگذشت امام حسن عسگری(ع) اصحاب ما از ما خواستند که اسم و مکان حضرت مهدی را سؤال کنم (پس از سؤال) جواب آمد: اگر آنها را به اسم حضرت مهدی(عج) آگاه سازید آن را ظاهر میسازند، اگر مکانش را بشناسند بر آن راهنمایی میکنند.
محدث بزرگ شیخ حر عاملی پس از نقل این حدیث میگوید: این حدیث دلالت دارد بر اینکه نهی ائمه اطهار(ع) از نام بردن حضرت مهدی(عج) به خصوص در مواردی است که خوف از ضرر و بروز فساد باشد.
2- مرحوم کلینی نیز نقل میکند که شخصی از محمدبن عثمان(نایب دوم) پرسید: آیا جانشین حضرت امام حسن عسگری(ع) را دیده ای؟ در پاسخ گفت: آری به خدا سوگند، تا اینکه پرسید اسمش چیست؟ در پاسخ گفت:
پرسش از نام آن حضرت بر شما حرام است. این را از نزد خود نمیگویم... حکم امام را گفتم، زیرا زمام دار وقت تصور میکند که حضرت امام حسن عسگری(ع) از دنیا رفت و فرزندی به جای نگذاشت. تا اینکه گفت: هرگاه نام حضرت مهدی(عج) برده شود نتیجه اش طلب کردن (دشمنان) از اوست، بپرهیزید از خدا و از این مطلب دم فرو بندید.
این روایت مانند روایت قبلی است که با صراحت و روشنی دلالت دارد بر اینکه نهی از بردن نام حضرت، به خاطر ترس از رسیدن ضرر به آن بزرگوار است. چرا که وقتی نام او شناخته شد، دنبالش به جست و جو خواهند پرداخت. از این رو امام(ع) از بردن نام آن حضرت نهی فرموده تا کسی که آن را نمیداند از آن مطلع نشود. لذا کسی که میداند بر او اظهار آن نام حرام است.
3- علامه مجلسی نقل میکند که ابو خالد کابلی گفت: هنگامی که امام سجاد(ع) از دنیا رفت به حضور امام باقر(ع) رسیدم... عرض کردم: پدرت حضرت مهدی(عج) را بریم چنان توصیف کردهاند که اگر او را در راهی ببینم دستش را میگیرم. حضرت فرمود: منظورت چیست؟ گفتم: میخواهم نام حضرت را برایم بگویی تا او را به نام بشناسم. فرمود:
از مطلبی سؤال میکنی که اگر فرزندان فاطمه- سلام الله علیها- آن را بدانند ترس آن را میدارند که او(حضرت مهدی عج) را قطعه قطعه میکنند.
اینکه حضرت میفرماید فرزندان فاطمه(س) ترس دارند؛ دلالت دارد بر اینکه عدهای قصد ضرر رساندن به حضرت را داشتهاند. از این رو امام باقر(ع) آن حضرت را به نام یاد نکردند تا نامش پوشیده بماند و شناخته نشود.
بنابراین روایت قسم سوم بیانگر این است که ذکر نکردن اسم واقعی حضرت به خاطر امر تعبدی خاص نیست، بلکه تنها به خاطر تقیه میباشد.
د) روایات فراوانی دلالت دارند بر اینکه خود ائمه اطهار(ع) یا اصحابشان در موارد متعددی حضرت مهدی را به نام یاد کردهاند.
1- شیخ صدوق از مرحوم کلینی نقل میکند: وقتی همسر حضرت امام عسگری(ع) باردار شد، امام حسن(ع) به او فرمود: به زودی پسری را حمل میکنی که نامش (محمد) است. قائم بعد از من اوست.
2- همچنین شیخ صدوق نقل میکند که جابربن عبدالله انصاری گفت:
نزد فاطمه زهرا(س) صحیفهای یافتم که در آن نام ائمه اطهار(ع) از فرزندانش مذکور بود. جابر آنها را به ردیف خواند تا گفت: ابوالقاسم فرزند امام حسن عسگری، حجت خدا بر آفریده هایش که قائم است، مادرش نرجس نام داشت.
این روایات دلیل آن است که نام بردن حضرت مهدی(عج) به طور کلی در همه جا و همه حالات ممنوع و حرام نیست.
علامه بزرگوار محدث معروف شیخ حر عاملی، در آخر باب 33 از ابواب امر به معروف و نهی از منکر میگوید:
درباره تصریح به نام حضرت مهدی(عج)، امر به نام بردن آن حضرت به طور عموم یا خصوص یا صراحت یا با اشاره ابتدائاً و یا به عنوان تقریر و بیان کردن، در روایات و زیارتها و دعاها و تعقیبات نماز و تلقین میت و... جداً فراوان است.
در پاورقی وسائل الشیعه نیز بیان کرده که جماعتی از علماء در کتاب حدیث، اصول، کلام و... تصریح با نام حضرت مهدی(عج) کردهاند. از جمله: علامه حلی، محقق، مقداد، سید مرتضی، شیخ مفید، ابن طاووس و...، ولی علمایی که نام بردن آن حضرت را حرام میدانند؛ کم هستند.
بنابراین جای هیچ گونه تردیدی نیست که نمیتوان به طور قطعی تعبداً قائل به حرمت نام بردن امام زمان شد و لااقل بایستی در حرمت و عدم حرمت تردید داشت. گرچه برخی از بزرگان به حرمت نام تصریح نمودهاند، ولی ظاهر آن است که ممنوعیت نام بردن حضرت بستگی به وجود ملاک تقیه دارد. لیکن در غیر موارد تقیه مانند امثال زمان ما، بنابر تحقیق حرام نیست.
نقد کلام علامه مجلسی: آیت الله مکارم شیرازی در مورد گفتار علامه مجلسی مبنی بر ممنوعیت نام بردن حضرت تا هنگام ظهورش؛ می گوید:
قول به این که لحن روایات صراحت دارند بر اینکه حرمت نام بردن امام زمان مخصوص زمان غیبت صغری نیست- که بعضی آن را به استناد برخی علل استنباط کرده و با استبعاد وهمی اختصاص به این زمان دادهاند ـ جداً مردود است. زیرا این اختصاص به اتکاء علل استنباط شده و با استبعاد وهمی نیست.
نیست. بلکه در روایات فراوان دیگر، تصریح به عدم اختصاص ممنوعیت بردن نام آن حضرت به عصر غیبت صغری شده است، به اضافه روایاتی که به روشنی دلالت بر جواز و تصریح به نام حضرت دارند.(مانند روایات قسم چهارم)
خلاصه سخن آنکه به نظر میرسد با عنایت به مجموع روایات؛ حرمت نام بردن حضرت ولی عصر(عج) در صورت خوف ضرر رسیدن به وی و یا طبق ملاک های تقیه میباشد. در غیر این موارد به چند دلیل جایز است:
1- حرمت در مورد تقیه و جواز در غیر آن موارد؛ یگانه راه جمع بین روایات و حمل کردن روایات مطلق بر روایات مقید میباشد.روایات مطلق همان قسم اول از روایات و روایات قسم دوم(از جهت خوف، مطلق بودند) به وسیله قسم سوم که دلالت بر این داشتند که حرمت بردن نام حضرت مهدی(عج) بستگی به موارد تقیه دارد؛ مقید میگردد. نتیجه این که منظور از عدم جواز نام بردن در قسم اول و دوم از روایات در مورد تقیه است.
و اگر این را نپذیریم وقتی که قسم اول و دوم از روایات با قسم سوم تعارض کردند؛ از اعتبار ساقط میشوند. که در این صورت اصل، جواز نام بردن میشود. و اگر قایل به تخییر هم شویم در این صورت نیز حکم، به جواز تصریح به نام حضرت مهدی(عج) خواهد بود. بهترین دلیل بر صحیح بودن این راه جمع؛ قسم چهارم از روایات است که دلالت صریح بر جواز نام بردن حضرت داشتند. البته فتوای بسیاری از اصحاب ما نیز مطابق قسم چهارم از روایات است. چگونه در مقام تعارض، غیر قسم چهارم از روایات را بر قسم چهارم ترجیح دهیم؟ بنابراین بهترین راه حل همین جمع بین روایات است که ذکر کردیم.
2- احادیث فراوان از طریق اهل بیت(ع) وارد شده که در آنها تصریح شده که اسم مهدی(عج) اسم پیامبر(ص) و کنیه اش همان کنیه پیامبر(ص) میباشد. این خود در ردیف نام بردن امام زمان(عج) است. زیرا ظاهر بعضی از روایات ممنوعیت نام حضرت را طوری دانسته که افراد مورد خطاب اسم آن حضرت را ندانند که چیست. نه اینکه محض تلفظ به نام حضرت ممنوع باشد.
گرچه برخی از اخبار دلالت بر ممنوعیت نام حضرت دارد ولی این روایات با بعضی دیگر از روایاتی که تنها تلفظ به نام امام (عج) را حرام میدانند منافات دارد.
بنابراین نام مبارک حضرت مهدی که عبارت از محمد فرزند امام حسن عسگری(ع) میباشد؛ در زمان ما که از این جهات مورد تقیه نیست جایز است. نظر عالم بزرگوار علی بن عیسی اربلی نیز حرمت تلفظ نام حضرت در موارد تقیه و خوف است و میگوید:
فتوای من در این است که منع تلفظ به نام مهدی(عج) از روی تقیه بوده است ولی اکنون اشکالی ندارد.
طول عمر
طولانی بودن عمر امام زمان(عج) در طول تاریخ مورد سؤال بوده است. در حالی که طول عمری فراتر از قرنها از دیدگاههای گوناگون، امری شدنی و ممکن است. در اینجا به بررسی امکان تحقق چنین امری میپردازیم.
امکان عقلی: مقصود از این امکان، محال نبودن عمر طولانی از نظر عقل است. از نظر عقل درازی عمر با تناقض همراه نمیباشد و مانعی برای تحقق آن وجود ندارد. زیرا در مفهوم زندگی مرگ زودرس، نهفته نیست. این مانند عدد 3 نیست که فرد است و برای زوج شدنش تناقض لازم میآید. ممکن است برای انسان شرایط و محیطی پدید آید که سلولهای بدن پیوسته بازسازی شوند و بافتهای قبلی که دچار پیری و افسردگی شدهاند به تدریج در جریان خون حل و بازسازی شوند. لذا از نظر عقل سالها زنده ماندن محال نمیباشد.
امکان علمی: امکان علمی بدین معناست که از نظر علم، سفر انسان به سیارات منظومه شمسی و دیگر منظومه ها مردود نیست و نظریه های علمی امکان زندگی دراز مدت را برای انسان نیز محال نمیداند. امروزه در کیهان شناسی، روانشناسی و سایر رشته های علمی، هر روز نظریات استواری پدید میآید که با دلایل و شواهد بیش تر همراه میباشد که در اینجا به آن اشاره میگردد:
الف) برخی از محققان میگوین ژنهایی را کشف کردهاند که عامل جاودانگی سلولهاست. این ژنها میتوانند سلولهای آسیب دیده را ترمیم کنند. آزمایشها بر روی حشراتی که این ژنها در آنها فعال شده بود؛ نشان داد که این جانداران بر اثر مرگ سلولی نمیمیرند، بلکه تحلیل فیزیکیاندامها به مرگ میانجامد. امید است با شناخت مکانیسم پیری، کیفیت زندگی سالمندان بهبود یافته و روند پیری کاهش پیدا کند.
ب) پژوهشگران با آزمایش به روشی از ژن درمانی دست یافتهاند که از تحلیل رفتن ماهیچه های بدن در اثر پیری پیش گیری میکند. و با این روش میتوان حجم و قدرت ماهیچه ها را در زمان پیری و یا در بیماری های خاص دوباره به دست آورد.
ج) تا کنون تصور میشد که نقص در سیستم اعصاب برگشت ناپذیر است و بافتهای عصبی را نمیتوان ترمیم کرد. لیکن محققان دریافتهاند که سلولهای مغز نیز میتوانند خود را بازسازی کنند ولی این کار پیوسته در طول زندگی یک فرد انجام گیرد.
د) تحقیق نشان داده است که مرگ ها در 90 و 100 سالگی بیش تر به خاطر کهولت نیست، به دلایل مشخص و عوارضی همانند سکته مغزی، عفونت ریه، پوکی استخوان و... رخ میدهد. همچنین ناامیدی در سالمندان احتمال مرگ زودرس را در آنها افزایش میدهد. و تحقیق روی 795 مرد و زنِِ 64 تا 75 ساله نشان داده که 29 درصد آنهایی که حالت یأس داشته؛ نسبت به دیگران مرگ زودرس داشتهاند.
امکان عملی: امکان عملی آن است که پدیده روزافزون علمی و تحقیقاتی مانند سفینه های فضایی، دریایی، ژن شناسیها،اندامهای مصنوعی، رشد جانوران بیرون از رحم،و... زندگی اجتماعی را سامان میدهد، که یک نوع از پیشرفت علمی به شمار میرود، در پرتو آن میتوانیم درباره عمر مهدی(عج) به بررسی بنشینیم. دیگر هیچ انگیزهای برای شگفتیها باقی نمیماند، مگر اینکه در دانش امام مهدی(عج) شک کنیم و پیشی گرفتن علم او را بر کاروان دانش بشر، بعید بشماریم. اگر همه اینها را باور داریم، چگونه برای خداوند بلندمرتبه دشوار میشماریم که مهدی(عج) را بر دانش زمان پیشی دهد؟ چگونه است که طول عمری که خداوند به موعود منتظر بخشیده شگفتی میآورد، در این صورت دگرگون کردن جهان و نوساختن آن بر مبنای تمدن بزرگ که به عهدۀ آن حضرت گذاشته است را چگونه باید نظر داشت؟
منابع دینی: امام سجاد(ع) میفرماید: سنتهایی از انبیاء گذشته در قائم به یادگار مانده است. از آدم و نوح(ع) طول عمر، از ابراهیم(ع) تولد پنهانی، از عیسی(ع) غیبت و امام صادق(ع) فرمود: خدای تعالی عمر بنده صالح خویش، خضر را طولانی نکرد جز برای اینکه دلیلی بر عمر طولانی قائم(عج) باشد. و از این رهگذر بهانه دشمنان را خنثی و حجت ایشان را قطع کند.
ابن جوزی که از علمای معروف اهل تسنن و حنفی مذهب است، پس از بحث در حالت حضرت مهدی(عج) و نقل روایت رسول اکرم(ص) درباره آن حضرت میگوید: این اعتقاد امامیه صحیح است که حضرت مهدی موجود زنده است، و بر افرادی استدلال میکند که از عمر طولانی برخوردار بودهاند، مانند خضر، الیاس، و همچنین ذوالقرنین، که در تورات آمده است 3000 سال عمر کرد. و همچنین معمّرینی که در شمار عمرهای700، 800، 900سال در تاریخ آمده است.
عبدالوهاب شعرانی، پس از ذکر تولد آن حضرت در نیمه شعبان 255 میگوید: او باقی است تا آنکه حضرت عیسی(ع) از آسمان نزول کند و با او دیدار نماید. و عمر او تا زمان ما که 958 هجری باشد 706 سال است.
کتب آسمانی:در قرآن کریم نیز مواردی از عمرهای طولانی آمده که به آن اشاره میگردد:
حضرت نوح(ع)؛ نوح را به سوی قومش فرستادیم، 950 سال در میان آنان درنگ کرد. و همچنین
حضرت یونس(ع)؛ اگر از اهل تسبیح نبودی تا قیامت در شکم ماهی نگه میداشتم. پس اگر زندگی در شکم ماهی تا قیامت امکان داشته باشد، در خشکی نیز امکان خواهد داشت.
در سایر کتب آسمانی ادیان گذشته سخن از طول عمر حضرت مهدی(عج) نیست. بلکه سخن در مطلق درازی عمر کسانی است که عمر فوق طبیعی داشتهاند. در میان خداپرستان و پیروان ادیان آسمانی در امکان طول عمر اختلافی نیست. و در تمام کتب آنان در عمر طولانی بسیار سخن به میان آمده است. از جمله در تورات کتاب مقدس یهودیان شرح زندگی کسانی را که عمرشان طولانی است اینگونه آورده است.می گوید: آدم 900 سال، نوش 905 سال، قینان 910، متو شالح 969، الملک 777 سال داشته و بعد از آن مردهاند.
همچنین در انجیل که بعد از تورات بوده و از آن به عهد جدید یاد میکنند میگوید:....انسان های مادی بودهاند که 2000 سال داشته، حداقل آن 900 سال است و موارد متعددی را نشان میدهد.
تاریخ: آنچه در تاریخ درباره کهنسالترین آدم ها آمده، زیاد بودهاند که بالای 500 سال داشتهاند. و نمونه های دیگر اینکه فیروازای یکی از پادشاهان 537 سال، ابوهبل، قس، اسقم، هرکدام 670 سال، مصرایم نوه نوح، ملک نوه ادریس هرکدام 700 سال داشتهاند. همچنین ضحاک1200 سال، مهرکان 2500 سال، عاد و لقمان هرکدام 3500 سال عمر کردهاند و...
در نتیجه آنچه به عنوان نمونه اشاره گردید گویای آن است که عمر طولانی از نظر عقل محال نیست، و علم نیز آن را نفی نمیکند. تاریخ، سنت و ادیان آسمان نیز گواهی میدهند که انسانهایی بودهاند که بیش تر از عمر طبیعی همگان زندگی کردهاند. لذا طولانی بودن عمر امام زمان(عج) از جهات مختلف ممکن بوده و محال نمیباشد.
خصوصیات جسمی
در مورد خصوصیات ظاهری حضرت مهدی(عج) امام رضا(ع) میفرماید:
نشانه و علامت قائم این است که سن حضرت زیاد است ولی از نظر چهره جوان مینماید؛ به گونهای که اگر کسی به او نظر کند میپندارد او در سن چهل سالگی یا کمتر است. نشانه دیگرش اینکه گذشت روزگار او را پیر نمیکند تا زمانی که اجلش فرا رسد.
و پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
او از فرزندان من است،اندامش چونان مردان بنی اسرائیل سخت و ستبر است. به هنگام سختی و گرفتاری امت من قیام میکند، رنگ چهره اش به عرب ها شباهت دارد، قیافه اش چون مرد چهل ساله مینماید و...
بنابراین امام از نظر سنی به جوانی 30 تا 40 ساله مینماید، اگرچه عمر او بسیار طولانی است.
اما در مورد مشخصات بدنی آن حضرت ابوبصیر میگوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: از پدر شما شنیده ام که امام زمان سینهای گشاده و کتف هایی باز و عریض دارد. امام(ع) فرمود:
ای ابا محمد! پدرم زره پیامبر را پوشید ولی برایش بلند بود، من نیز آن را پوشیدم ولی بر قامتم بلند بود، ولی آن زره بر قامت حضرت قائم چنان مناسب واندازه است که بر بدن رسول خدااندازه بود و قسمت پایین آن زره کوتاه است به طوری که هر بیننده گمان میکند اطراف آن را گره زدهاند.
منبع : کتاب مقالات مهدوی،مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : محمد رضا زینی
تاریخ : 24 / 11 / 1391
ساعت :